بسم الله الرحمن الرحیم

پ.ب.ا
بسم الله الرحمن الرحیم

See my web in your phone or tablet withe QR reader
پارادوکس با انتها
جهانی که هم اکنون در آن زندگی می کنیم
مکانی است پراز تناقض در بسیاری از مکان ها، زمان ها و درخیلی از بعد های دیگر.... واقعا که یک مشکل خیلی بزرگی هست..... دوحالت بیشتر نداره یا درجهت حل این مشکلات تلاش کردن یا برعکس ( بی تفاوت بودن هم در دسته ی برعکس ها قرار می گیرد)، اجتماع نقیضین هست بین انسان بودن و بی تفاوت بودن در برابر پارادوکس ها ، در برابر مشکلات ...بدتر از بی تفاوت بودن البته توجیه کردن هست ، بی تفاوتی آگاهانه یعنی خود را به خواب زدن........ نمی شه بی تفاوت بود به بهانه ی نتیجه نگرفتن....زمانی نتیجه ی اصلی ونهایی بدست می آید، زمانی که فقط خدا آن را می داند،زمانی که مطمئن خواهیم بود از حل شدن مشکلات و تناقض ها در آن.....زمانی که به طور حتم به آن می رسیم ولی چگونه رسیدن هر شخص به به ان نقش مهمی در سرنوشت آن شخص خواهد گذاشت....

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

 عاشقی دردسری بود نمی دانستیم

حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم

پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم

شرط بی بال و پری بود نمی دانستیم

آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو

سهممان بی خبری بود نمی دانستیم

آب و جاروی در خانه ی ما شاهد بود

از تو بر ما گذری بود نمی دانستیم

این همه چشم به راهی نگرانم کرده

عاشقی دردسری بود نمی دانستیم

...

تا ظهورت چقدَر فاصله داریم آقا

آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا

رفته بودی که بیایی چقدَر طول کشید

عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید

ما برای خودمان این همه گفتیم بیا

نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا

تو طبیب دل غم دیده ی مایی آقا

ما که مردیم بیا پس تو کجایی آقا؟

مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی

مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی

از به خود آمدن این قافله را گم کردیم

وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم

دست برداری از این غیبت طولانی اگر

من به پای تو بریزم طلبی جانی اگر

...

عمروعاصی نشوی، طبل به دستت ندهند

باز با حیله ی سرنیزه شکستت ندهند

عمروعاصی نشوی، پشت امامت خالی است

بی علی دست تو فردای قیامت خالی است

با علی باش که ده ضربه ی دیگر مانده

این علی دوستی از مالک اشتر مانده

با غلامی علی منصب شاهی هیچ است

پیش ماه رخ دلدار سیاهی هیچ است

طعنه خوردیم که خوردیم دگر برگردیم

ولی از معرکه ما سینه سپر برگردیم

...

یادتان هست همه عین برادر بودند

تاجر و کارگر انگار برابر بودند

یادتان هست همه گوش به فرمان بودند

سینه چاک سخن پیر جماران بودند

...

جنگ امروز به دنبال اصول دین است

این همان زخم قدیمی است ببین چرکین است

چشم وا کن اخوی! خوب ببین یار کجاست

نخل بسیار ولی میثم تمار کجاست؟

أین عمّار؟ کجایید جوانان وطن؟

أین عمّار؟ بیایید جوانان وطن

ما محال است که از بیعتمان برگردیم

تا که مثل پسر فاطمه بی سر گردیم

بعد از این شام سیه بار سحر می آید

یوسف گم شده دارد ز سفر می آید

یادمان هست که مدیون شهیدان هستیم؟

اهل جمهوری اسلامی ایران هستیم؟

...

رنگ ها رنگ خزان است بیا برگردیم

این سفر بار گران است بیا برگردیم

صحبت جایزه ملک ری و گندم بود

خواهرت دل نگران است بیا برگردیم

چشم شوری به علی اکبرتان خیره شده

صحبت مرگ جوان است بیا برگردیم



منبع: www.ranjnameh.blog.ir

 صابر خراسانی



 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی