همینجوری!
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم، به جمعی روشنی بخشم،خودم تنها بسوزم.
*****************
سیصد گل سرخ یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی ؟
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن ز بساط عافیت بر چیدن
در دست سر بریده خود بردن
در یک یک کوچه ها گردیدن
هر جا که نگاه میکنم خونین است
از خون پرنده ای گلی رنگین است
در ماتم گل پرنده می موید و گل
از داغ دل پرنده داغ آجین است
فانوس هزار شعله اما در باد
می سوزد و سر خوش است و چین و واچین است
یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنی
از عشق هر آنچه که میرسد شیرین است
در آتش و خون پرنده پر خواهد زد
بر بام بلند خانه پر خواهد زد
امشب که دوباره ماه بالا آمد
می آید و باد پشت در خواهد زد
یک ساقه ی سبز در دلم خواهد کاشت
مهتاب بر آن شبنم تر خواهد زد
صد جنگل صبح در هوا می شکفد
خورشید به شا خه ها شرر خواهد زد